القاب حضرت مهدي عليه السلام،راهي براي شناخت بيشتر (مضطر،منتقم،منصور،مهدي)
القاب حضرت مهدي عليه السلام،راهي براي شناخت بيشتر (مضطر،منتقم،منصور،مهدي)
منبع: درسنامه مهدویت1-ص222تا ص236
«مضطر» در لغت به معناي كسي است كه بيماري، فقر و يا سختيهاي روزگار، او را ناگزير به تضرّع در درگاه خداوند کرده است.1 در برخي روايات از اين لقب، به عنوان يكي از القاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ياد شده و در قرآن مجيد نيز مورد اشاره قرار گرفته است: اَمََّنْ يجِيبُ المُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَيكْشِفُ السُوءَ؛2 «اي كسي كه دعاي مضطر را اجابت ميكند و گرفتاري را بر طرف ميسازد».
در برخي از روايات، اين آيه تفسير به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و قيام ايشان شده است. امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: «اين آيه درمورد مهدي از آلمحمد(عليهم السلام) نازل شده است؛ به خدا سوگند! مضطر او است؛ هنگامي كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز به جا ميآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر ميدارد؛ خداوند دعاي او را اجابت ميكند، ناراحتيها را بر طرف ميسازد و او را خليفه روي زمين قرار ميدهد».3
بدون شك منظور از اين تفسير، منحصر ساختن مفهوم آيه، به وجود مبارك حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيست؛ بلكه آيه معناي گستردهاي دارد كه يكي از مصداقهاي روشن آن، وجود حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. پس زمانی که همه جا را فساد میگيرد، درها بسته ميشود، كارد به استخوان ميرسد، بشريّت در بنبست سختي قرار ميگيرد و حالت اضطرار در كل عالم نمايان ميشود؛ در اين هنگام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در مقدسترين نقطه روي زمين، دست به دعا بر ميدارد و تقاضاي كشف سوء ميكند. خداوند نيز اين دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهاني او قرار ميدهد و به مصداق يجْعلكم خلفاء الارض او و يارانش را جانشينان روي زمين ميكند».4
15. منتَظَر
يكي از القاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، «منتظَر» است كه در روايات فراواني به آن اشاره شده است. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود نيز همانند ديگر انسانها، منتظر است تا روزي فرا رسد و ارادة خداوند متعال، به برپايي حاكميت جهاني عدل و قسط تعلق گيرد. اما تنها كسي است كه انتظار ظهورش كشيده ميشود؛ از اين رو «منتظَر» نيز ناميده شده است.
از امام جواد(عليه السلام) پرسيده شد:اي فرزند رسول خدا! مهدي، به چه دليل منتَظَر ناميده شده است؟ فرمود: «لاَنَّ لَهُ غَيبَةً يكْثُرُ اَيامُها وَيطُولُ اَمَدُها فَينتَظِرُ خُرُوجَهُ المُخلِصُونَ وَينكِرُهُ المُرْتابُونَ...»؛5 «به اين علت كه براي او غيبتي است كه روزهايش زياد ميشود و مدتش بسيار طول ميكشد. پس مخلصان، انتظار ظهورش را ميكشند و اهل ترديد او را نكار خواهند کرد...».
زرارة بن اعين نيز ميگويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه ميفرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ غَيبَةً قَبْلَ اَنْ يقُومَ»؛ قُلتُ لَهُ: وَ لِمَ؟ قالَ: «يخافُ»؛ _ و اَوْمأَ بِيدِهِ اِلي بَطْنِهِ _ ثُمّ قالَ: يا زُرارَةُ وَهُوَ المُنتَظَرُ الَّذي يشُكُّ النَّاسُ فِي وِلادَتِهِ...»؛6 «به درستي كه براي قائم پيش از آنكه قيام كند، غيبتي است. عرض كردم: قربانت شوم! براي چه؟ فرمود: ميترسد ـ و به شكم خود اشاره كرد ـ سپس فرمود: او است منتظري كه مردم در تولدش شك كنند...».
16. مُنتقم
«منتقم»، به معناي انتقام گيرنده و يكي از القاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. آن حضرت ميفرمايد: «اَنَا بَقِيةُ اللَّهِ فِي اَرْضِهِ وَالمُنتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ»؛7 «من باقيمانده خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم».
امام صادق(عليه السلام) نيز فرمود: «چون حسين بن علي(عليهما السلام) به شهادت رسيد، فرشتگان الهي ضجه سردادند و گفتند: پروردگارا! با حسين چنين شد؛ درحالي كه او صفيّ تو و فرزند پيامبرت است!؟ پس خداوند نور قائم(عليه السلام) را به آنان نشان داد و فرمود: به وسيله اين ]شخص [ انتقام او را خواهم گرفت».8
البته در پارهاي از روايات نيز گفته شده است: «آن حضرت انتقام گيرنده خون تمامي امامان(عليهم السلام) و مظلومان است».9
17. منصور
در احاديث فراواني رسيده است كه حضرت مهدي(عليه السلام) ، «مَنْصُورٌ بِالرُّعْب» وَ «مُؤَيدٌ بِالنَّصْر» است؛ يعني، به هنگام ظهور، رعب او در دلهاي قدرت مندان ميافتد و نيروهاي غيبي و نامرئي، به كمك او و ياران او ميشتابند. البته آنچه درباره ياري آن حضرت به وسيله نيروهاي غيبي گفته شده، منافاتي با لزوم حضور مردم در صحنه ندارد و بايسته است كه مردم، آن حضرت را تا رسيدن به اهداف متعالي اش ياري رسانند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «انقلاب مهدي را سه سپاه ياري ميكنند و در پيروزي او شركت دارند: سپاهي از فرشتگان، سپاهي از مؤمنان و سپاهي از رعب و وحشت».10
محمد بن مسلم ثقفي از امام باقر(عليه السلام) نقل ميكند كه فرمود: «اَلْقائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ»؛11 «قائم ما به ]افتادن[ ترس در دل دشمنان، ياري شده است».
18. مهدي
يكي از مشهورترين القاب قائم آل محمد(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، مهدي است. «مهدي»، اسم مفعول و به معناي هدايت شده است. کلمه «مهدويّت» نيز بر گرفته از همين ريشه است. اين واژه در بين اهل سنّت، از شهرت بيشتري برخوردار است؛ به گونهاي كه آن حضرت بيشتر با اين واژه نزد آنها شناخته میشود.
البته گاهي نيز در معناي فاعلي به معناي «هدايت كننده» به كار رفته است. محمدبن عجلان از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است: «... و قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از آن جهت مهدي گفتهاند كه مردم را به آييني كه از دست دادهاند، هدايت ميكند...».12
اما آنچه بيشتر در روايات آمده، همان معناي نخست است. امام باقر(عليه السلام) در اين باره فرمود: «به درستي كه مهدي ناميده شد؛ به جهت اينكه به امر مخفي هدايت ميشود. او تورات و ساير كتابهاي الهي را از غاري در انطاكيه بيرون خواهد آورد».13
امام صادق(عليه السلام) نيز در پاسخ پرسشی فرمود: «لانَّهُ يهْدي اِلي كُلِّ اَمْرٍ خَفي»؛14«به جهت اينكه به تمامي امور پنهان هدايت ميشود».
گفتنی است لقب «مهدي»، بيشتر دربارة آن حضرت بعد از ظهور و قيام و لقب «قائم»، قبل از ظهور و قيام استفاده شده است. امام صادق(عليه السلام) درباره برخي از وقايع پس از ظهور می¬فرمايد: «... ثُمَّ يأمُرُ مُنادِياً فَينادِي: هَذا المَهْدِي...»؛15 «به منادي دستور داده خواهد شد؛ پس ندا در ميدهد كه اين است مهدي».
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نيز فرمود: «پس از ظهور كسي نزد او آمده، ميگويد:اي مهدي! به من عطا كن! و آن حضرت ميفرمايد: بگير».16
لقب مهدي، اگرچه اختصاص به آخرين امام ندارد و بقيه امامان(عليهم السلام) نيز مهدي هستند؛ ولي تنها از پيشوای دوازدهم، به عنوان «مهدي» ياد شده است.
اين لقب از همان آغاز شكلگيري بحث «مهدويّت»، بر زبان معصومين(عليهم السلام) رايج بوده و در روايات فراواني از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) ، اين لقب بيان شده است. بنابراين در كتابهاي اهل سنّت نيز فراوان اين لقب آمده است.17
امام حسين(عليه السلام) فرمود: «دوازده مهدي از ما است: نخستين ايشان اميرمؤمنان علي(عليه السلام) بود و آخرين ايشان نهمين فرزند از نسل من است...».18
محمدبن عمران گفت: من از امام ششم(عليه السلام) شنيدم كه ميفرمود: «ما دوازده مهدي هستيم».19
پي نوشت ها:
1. مجمعالبحرين، ج 3، ص 373.
2. نمل (27)، آيه 62.
3. تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 94؛ ر.ك: الغيبة، ص 181، ح 30.
4. تفسير نمونه، ج 15، ص 521 و 522.
5. كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 378، ح 3.
6. همان، ج 2، ص 342، ح 24.
7. همان، ج 2، ص 384، ح 1.
8. كافي، ج 1، ص 465، ح 6؛ شيخ طوسي، امالي، ج 2، ص 33.
9. ر.ك: الغيبة، ص 140، ح 1؛ كافي، ج 2، ص 8، ح 1.
10. الغيبة، ص 198، ح 9، ص 243، ح 43؛ بحارالانوار، ج 52، ص 139.
11. كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 330، ح 16.
12. الارشاد، ج 2، ص 383، ح 2.
13. علل الشرايع، ج 1، ص 161، ح 3؛ الغيبة، ص 237، ح 26.
14. كتاب الغيبة، ص 471؛ الغيبة، ص 237.
15. الغيبة، ص 313، ح 5.
16. همان، ص 92.
17. ر.ك: الصنعاني، المصنف، ج 11، ح 20773؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 30، ح 4085، 4086، 4087، 4088؛ سنن ابوداود، ج 4، ص 107، ح 2485.
18. عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، ص 68، ح 36.
19. كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 4.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}